ما سینه زدیم، بیصدا باریدند
از هر چه که دم زدیم، آنها دیدند?
ما مدعیانِ صفِ اول بودیم
از آخر مجلس شهدا را چیدند
(میلاد عرفان پور)
به قول رفقاش که میگفتند روزای آخرش واسش روضه میخوندیم
دستمال اشکشو ورمیداشت به تختش تکیه میدادو قشنگ گریه میکرد
ولی وقتی روضه حضرت زهرا بود بلند گریه میکرد
هایو هویی هم نداشت ولی همونطوری ضجه میزد
سوختنو تو این مرد میتونستی ببینی
از امام رضا روایت هست که میگن:رحمت هدا بر ناله های روضه حضرت زهرا.س.
اللهم الرزقنا شهادت فی سبیلک...
فی امان الله...
تاریخ : سه شنبه 94/2/22 | 5:36 عصر | نویسنده : نابغه | نظر
.: Weblog Themes By Pichak :.