سفارش تبلیغ
صبا ویژن

اول بسم الله

دوم تجلیل از خدا:یا رب ،یا رحمان،یا رحیم..............

سوم شمارش نعمت های خدا

چهارم شکر گذاری برای هر چیزی که داریم و نداریم

پنجم فرستادن صلوات

ششم گفتن عیب های خودت یواشکی فقط به خدا

هفتم عذر خواهی و توبه

هشتم فرستادن صلوات

نهم دعا کردن

دهم ذکر صلوات

ان شا الله که دعایت مستجاب شود.............

التماس دعا.......

سخنرانی حاج آقای قرائتی

 




تاریخ : شنبه 93/8/3 | 6:29 عصر | نویسنده : نابغه | نظر

ای عاشق مد های رنگا رنگ

ای فریفته ی لباس های روشن و تنگ

در خیابان چهره آرایش مکن

از جوانان سلب آسایش نکن

یاد کن از آتش روز معاد

طره ی گیسو منه از دست باد

خواهرم دیگر تو کودک نیستی

فاش تر گویم عروسک نیستی

خواهرم ای دختر ایران زمین

یک نظر عکس شهیدان را ببین

خواهر من این لباس تنگ چیست؟

پوشش چسبان رنگا رنگ چیست؟

خواهرم این قدر طنازی مکن

با اصول شرع لجبازی مکن

در امور خویش سرگردان مشو

نو عروس چشم نا مردان مشو..................................




تاریخ : جمعه 93/8/2 | 1:18 عصر | نویسنده : نابغه | نظر

جان چه باشد که نثار قدم یار کنیم؟

این متاعیست که هر بی سر و پایی دارد.....................




تاریخ : جمعه 93/8/2 | 7:37 صبح | نویسنده : نابغه | نظر

یک روز یه ترک،یه اصفهانی،یه قزوینی،یه لر و چند تا از بچه های دیگه همین مرز و بوم،رفتن و برای کشور و دینشون،همه چیزشون رو دادن.....

ترکه باکری بود.....اصفهانیه همت.........قزوینیه بابایی........و لره بروجردی بود.

برای شادی همشون صلوات.....................




تاریخ : پنج شنبه 93/8/1 | 8:1 عصر | نویسنده : نابغه | نظر

ابر و باد مه خورشید و فلک یک شعر است

هر نسیم حرم کرببلا را عشق است.............................................

 

.http://www.ziaraat.com/images/husain13.jpg




تاریخ : پنج شنبه 93/8/1 | 7:31 عصر | نویسنده : نابغه | نظر

اگر اسیر شدی بگو یا سجاد

اگر تشنه شدی بگو یا حسین

اگر دست هایت را بستند بگو یا علی

اگر بی یاور شدی بگو یا حسن

اگر شرمنده شدی بگو یا عباس

ولی اگر هم اسیر شدی،هم تشنه،هم دستاتو بستند،هم بی یاور شدی،

بگو یا زینب.......................




تاریخ : پنج شنبه 93/8/1 | 7:14 عصر | نویسنده : نابغه | نظر

آیا میدانستید سر امام حسین را از پشت گردن بریدند؟

 

 

میدونید چه قدر سخته؟

 

 

من خودم تا دیروز نمی دو نستم و وقتی فهمیدم از ته دل شمر رو لعنت کردم......




تاریخ : پنج شنبه 93/8/1 | 8:49 صبح | نویسنده : نابغه | نظر

روزی شاگردی نزد استاد رفت و گفت:من میخواهم امام زمان را در خواب بببینم. نسخه ای بده تا به آن عمل کنم.

استاد گفت:امشب فقط نمک بخور و قطره ای آب نخور. شاگرد گفت چشم و رفت.

شب شد و شاگرد چنین کرد و خوابید.

 

فردای آن روز دوان دوان نزد استاد آمد. استاد گفت:دیشب در خواب چه دیدی؟شاگرد گفت در خواب دیدم لب چشمه ای دارم آب میخورم,بعد دیدم کنار دریایی هستم, بعد دیدم میان دو رود به تماشای امواج نشسته ام.

 

استاد گفت:تو دیشب تشنه ی آب بودی,خواب آب دیدی.تشنه امام زمان باش تا خواب امام زمان ببینی.







تاریخ : پنج شنبه 93/8/1 | 7:36 صبح | نویسنده : نابغه | نظر


  • paper | وب از قدیم تا کنون | وب مرکز لینک ایران
  • وب اخبار پاشاکی | وب گالری مقاله های فوتو